✘یه شب که خیلی دلتنگش بودم بالشمو بغل کرده بودم ✘

✘داشتم خاطراتمونو مرور می‌کردم...✘

✘با خودم گفتم ✘کجاس؟✘ ✘چی پوشیده؟✘

✘به عکساش خیره شدم...✘

✘دیدم پیام دارم...✘

✘نگاه کردم خواستم نخونده پاک کنم چون حوصله‌ی هیچکی رو نداشتم...✘

✘اما تا چشمم به فرستنده خورد درجا خشکم زد...✘

✘چند بار اسمشو خوندم...✘

✘تمام خاطراتش اومد جلو چشمم...✘

✘حتی آخرین حرفش که بهم گفت هری...✘

✘خواستم پاک کنم اما چشمم به متنش افتاد...✘

✘نوشته بود «دوست دارم دیوونه»...✘

✘لحنش مثل همون موقعا بود...✘

✘با این حرفش تمام گذشته رو فراموش کردم ...✘

 

✘نوشتم «منم دوست دارم عشقم»✘

✘با لبخند اومدم دکمه ی ارسال وبزنم...✘

✘نوشت☜«ببخشید اشتباه شد»☞✘


Sina Moradi