پسر کوچکی وارد مغازه‌ای شد. جعبه نوشابه را زیر پایش گذاشت و تلفن را برداشت و به خانمی زنگ زد...

الو سلام خانم جوان، می‌شود به من اجازه بدهید تا چمن‌های جلوی خانه‌تان را حرس کنم؟

خانم جواب داد نه من کسی را برای این کار دارم و از او خیلی راضی هستم...

پسر هی اصرار کرد و گفت من برای این کار پول خیلی کمی می‌گیرم و حیاطتان را جارو هم می‌کنم ...

اما اصلا خانم راضی نمی‌شد ...

پسر که دید به هیچ وجه راضی نمی‌شود از او خداحافظی کرد و تلفن را قطع کرد...

مغازه‌دار از کار او خوشش آمد و به او گفت که اگر کار می‌خواهی به تو کار می‌دهم ...

پسر گفت نه آقا، من همان کسی هستم که در خانه آن خانم کار می‌کنم. فقط می‌خواستم عملکردم را بسنجم...


Sina Moradi