۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

قضاوت کار ما نیست ...

مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد

اما به هیچکس ریالی کمک نمیکرد.

فرزندی هم نداشت. و تنها با همسرش زندگی میکرد. در عوض قصابی در آن شهر بود که به نیازمندان گوشت رایگان میداد.


روز به روز نفرت مردم از شخص سرمایه دار بیشتر میشد مردم هرچه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی؟

در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد.

بروید از قصاب بگیرید تا اینکه  او مریض شد

احدی به عیادتش نرفت و در نهایت در تنهایی جان داد.

هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود...

همسرش به تنهایی او را دفن کرد

اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد

دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد.

او گفت کسی که پول گوشت را پرداخت میکرد دیروز از دنیا رفت..!!


قضاوت کار ما نیست قاضی خداست

  • نظرات [ ۲ ]
    • سینا مرادی
    • دوشنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۶

    چه کردی؟

    تو با قلب ویرانه من چه کردی؟ ببین عشق دیوانه من چه کردی

    در ابریشم عادت آسوده بودم... تو با حال پروانه من چه کردی؟


    ننوشیده از جام چشم تو مستم... خمار است میخانه من... چه کردی؟

    مگر لایق تکیه دادن نبودم؟ تو با حسرت شانه من چه کردی؟


    مرا خسته کردی و خود خسته رفتی... سفر کرده! باخانه من چه کردی؟

    جهان من از گریه‌ات خیس باران... تو با سقف کاشانه من چه کردی؟


    « ️افشین یداللهی »

  • نظرات [ ۲ ]
    • سینا مرادی
    • پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۹۶
    در این وبلاگ جملات و داستان‌های کوتاه، اشعار تاثیرگذار عاشقانه و فلسفی قرار می‌گیرد :-)
    اگه دنبال آموزش و اخبار کامپیوتر و تکنولوژی و ... هستین به سایت Samiantec.ir سر بزنید.
    آرشیو مطالب
    پیوندهای روزانه