ترم اولی که دانشگاه رفتم اولین کلاسمون ساعت 8 روز شنبه بود.
از اونجایی که همیشه چند دقیقه زودتر تو کلاس حضور پیدا میکنم 20 دقیقه به شروع کلاس رسیدم.
بعد از پرسوجو از ترم بالاییا و پیدا کردن کلاس رفتم اون گوشه آخر کلاس نشستم و تو فکر فرو رفتم
ناراحت بودم که چرا رشته بهتری قبول نشدم.
کلا اون رشته و اون دانشگاه رو زورکی رفتم چون سه بار کنکور داده بودم و دیگه در توانم نبود بمونم.
هر چند دقیقه یکبار یکی میومد در کلاس رو میزد و از اونجایی که من نزدیک به در ورودی کلاس بودم میپرسید کلاس فلان درس اینجاست
منم یه سری به نشانه تایید تکون میدادم و دوباره تو فکر فرو میرفتم که این چه همکلاسیایی هستن که من دارم ای بخشکی شانس! ای کاش بهتر انتخاب رشته میکردم هم رشته و دانشگاه بهتری میرفتم هم همکلاسیای بهتری داشتم احتمالا.