باران که میبارد جدایی درد دارد …

دل کندن از یک آشنایی درد دارد …


هی شعرِ تر در خاطرم می آید اما

آواز هم بی همنوایی درد دارد


وقتی به زندان کسی خو کرده باشی

بال و پرت، روز رهایی درد دارد !


دیگر نمی فهمی کجایی یا چه هستی …

آشفتگی، سر به هوایی درد دارد


تقصیر باران نیست این دیوانگی ها

تنها شدن در هر هوایی درد دارد …


باید گذشتن را بیاموزم دوباره

هرچند می دانم جدایی درد دارد …


«مجتبی شریفی»


Sina Moradi