بنویس: "آب"، جار بزن: "نان" تمام شد!
آن واژه‌های تلخ دبستان تمام شد!

بابا، درخت، داس، ڪبوتر، قفس، سکوت
آقا اجازه! دیڪته‌هامان تمام شد

بنویس: گرگ آمد و خط خورد خنده‌ها
دیگر دروغگویی "چوپان" تمام شد!

آقا اجازه! خون شهیدان چه می‌شود؟
آموزگار : هیس! پسر جان! تمام شد...!

دیروزمان به دغدغه آب و نان گذشت
امروز هم رسید به پایان، تمام شد

اما دلم خوش است ڪه تقدیر تلخمان
با فال‌های قهوه و فنجان تمام شد

مانند مشق‌های شبم بی‌خیال شعر
این شعر هم ڪنار خیابان تمام شد....


« رونوشت از @qazvin_abad »