۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سکوت» ثبت شده است

سکوت می‌کنم اما...

سکوت می‌کنم ولی ته دلم غوغاست
به طعنه فاش بگویم، قیامتی برپاست

قیامتی که چه سنگ وچه شیشه می‌شکند
تفاوتی نکند، شعله تند و بی‌پرواست

میان مهر سکوت و تلاطم دل من
همیشه هاله‌ای ازعشق؛ انجمن آراست

همیشه ناب‌ترین نوع عشق ورزیدن
درون سینه آشفته و پر از نجواست

سکوت لحظه اقرار حرف‌های دل است
سکوت می‌کنم اما دلم پر از غوغاست

شاعر: نجمه مولوی

  • نظرات [ ۰ ]
    • سینا مرادی
    • جمعه ۱ فروردين ۹۹

    تنهایی و سکوت

    وقتـی آدم یک نفر را دوســـت داشته باشد ،

    بیش‌تر تنـهاست .

    چون نمی‌تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد

     و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق می‌کند ،

    تنهایی تو کامل می‌شود ...


    « سمفونی مردگان - عباس معروفی »

  • نظرات [ ۸ ]
    • سینا مرادی
    • دوشنبه ۲۶ بهمن ۹۴

    سکوت...

    پرسیدند: چگونه می‌توان به میزان عقل کسی پی‌برد؟

    جواب داد: از حرفی که می‌زند.

    دوباره پرسیدند: اگر چیزی نگفت چه؟

    جواب داد: هیچ کس آن قدر عاقل نیست که همیشه سکوت کند!


    Sina Moradi

  • نظرات [ ۴ ]
    • سینا مرادی
    • سه شنبه ۱۰ شهریور ۹۴

    سکوت مطلق

    به جایی رسیدم

    کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

    با هیچ کســــــــــــــــــ

    هــــــــــــــیچ حرفی

    ندارمـــــــــــــــــــــــــــــــــ


    Sina Moradi

  • نظرات [ ۲ ]
    • سینا مرادی
    • پنجشنبه ۲۵ تیر ۹۴

    سخنی زیبا از دکتر علی شریعتی

    برای کسی که می‌فهمد 

    هیچ توضیحی لازم نیست

            و

    برای کسی که نمی‌فهمد

    هر توضیحی اضافه است


    آنان‌که می‌فهمند

    عذاب می‌کِشند

             و

    آنان‌که نمی‌فهمند

    عذاب می‌دهند


    مهم نیست که چه "مدرکی" دارید

    مهم اینه که چه "درکی" دارید


    مغزِ کوچک و دهان بزرگ

    میلِ ترکیبیِ بالایی دارند


    کلماتی که از دهانِ شما بیرون می‌آید

    ویترینِ فروشگاهِ شعورِ شماست

    پس

    وای بر جمعی که لب را

    بی تامل وا کنند

    چرا که

    کم داشتن و زیاد گفتن

    مثلِ

    نداشتن و زیاد خرج کردن است!


    پس نگذارید زبانِ شما

    از افکارتان جلو بزند...


    دکتر علی شریعتی


    Sina Moradi

  • نظرات [ ۲ ]
    • سینا مرادی
    • چهارشنبه ۲۴ تیر ۹۴

    سکوت، سکوت و سکوت...

    ﯾﮏ ﻭﻗﺘﯽ؛ ﺑﺪﻓﻬﻤﯽ ﻫﺎ ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ!

    ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ؛ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻫﺎ، ﮐﺞ‌ﻓﻬﻤﯽ‌ﻫﺎ، ﺳﻮء ﺗﻔﺎﻫﻢ ﻫﺎ!

     

    ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺑﺪ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪﻡ، ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻗﻀﺎﻭﺗﻢ ﮐﻨﻨﺪ.

     

    ﻭﻗﺖ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺻﺮﻑ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻥ ﺧﻮﺩﻡ، ﺭﻓﻊ ﺳﻮﺀ ﺗﻔﺎﻫﻢ، ﮐﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﻢ؛ ﻣﻦ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﻧﯿﺴﺘﻢ!

    ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻗﻀﺎﻭﺗﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ...

     

    ﺣﺎﻻ ﺍﻣﺎ ...

    ﻣﻮﺿﻌﻢ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺳﺖ؛ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﺷﺎﻥ.

    ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ!

     

    ﺗﺎﺯﮔﯽ‌ﻫﺎ، ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﯽ‌ﻣﻬﺮﯼ ﺁﺩﻡ‌ﻫﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽ‌ﮔﻮﯾﻢ! ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﻻﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻢ؛ ... ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﮐﻮﺭ ﻭ ﮐﺮ ...! ﮐﻪ ﻧﻪ می‌بینم، ﻧﻪ ﻣﯽﺷﻨﻮﻡ ...

     

    ﺩﯾﮕﺮ، ... ﻧﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ! ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ... .

     

    ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ ﺩﯾﺮ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ. ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ خواست بگوید ﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮐﻨﺩ ... ﺑﯽﺧﯿﺎﻝ ...

     

    می‌روم ﺩﺭ ﻻﮎ ﺧﻮﺩﻡ، ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯽﺩﻏﺪﻏﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ.

     

    ﻣﺎﻫﯽﻫﺎ ﻧﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﻧﻪ ﻗﻬﺮ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ!!!

    ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻗﯿﺪ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ... ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﯿﺮ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺷﺎﻥ، ﺑﺮﻋﮑﺲ ﺷﻨﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ!...


    Sina Moradi

  • نظرات [ ۲ ]
    • سینا مرادی
    • پنجشنبه ۱۸ تیر ۹۴

    سکوت می‌کنم، آرزوی بی‌جایی بود!

    اﺯ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ‌ﺍﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: چه کسی را بیش‌تر ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ؟

    ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: "ﻋﺸﻘﻢ" ﺭﺍ ...

    ﮔﻔﺘﻨﺪ: "ﻋﺸﻘﺖ" ﮐﯿﺴﺖ ؟؟

    ﮔﻔﺖ : "ﻋﺸﻘﯽ" ﻧﺪﺍﺭﻡ !! ...

    ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺑﺮﺍﯼ "ﻋﺸﻘﺖ" ﺣﺎﺿﺮﯼ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﮐﻨﯽ .... ؟

     

    ﮔﻔﺖ :ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﺎﻗﻼﻥ نمی‌شوم،

    ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ نمی‌کنم...،

    ﺧﯿﺎﻧﺖ نمی‌کنم...

    ﺩﻭﺭ نمی‌زنم...

    ﻭﻋﺪﻩ ﺳﺮ ﺧﺮﻣﻦ نمی‌دهم...

    ﺩﺭﻭﻍ نمی‌گویم...

    ﺧﯿﺎﻧﺖ نمی‌کنم...

    ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ،

    ﺗﻨﻬﺎﯾﺶ نمی‌گذارم،

    می‌پرستمش...

    ﺑﯽ ﻭﻓﺎﯾﯽ نمی‌کنم،

    ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ...

    ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭﯼ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ...

    ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ نمی‌کنم...

    ﻏﻤﺨﻮﺍﺭﺵ می‌شوم...

     

    ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻭﻟﯽ ﺍﮔﺮ ﺗﻨﻬﺎﯾﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ... ، ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ... ، ﺍﮔﺮ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﮐﺮﺩ، ﺍﮔﺮ ﺑﯽ ﻭﻓﺎ ﺑﻮﺩ... ﺍﮔﺮ ﺗﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ ﭼﻪ ... ؟

     

    ﺍﺷﮏ ﺑﺮ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ "ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ" نمی شدم...

     

    تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف…

    لرزشی روی میز کنار تختم میفتد…

    از این صدا متنفر بودم اما…

    چشم هایم را میمالم…

    New Message...

    تا لود شود آرزو می کنم...

    کاش تو باشی…

    سکوت می کنم، آرزوی بی‌جایی بود!

     

    باشه تو بردی و اینا برات افتخارن

    تو ختم عالمی و منم اند خامم

    فکر نکنی اهل جبران یا انتقامم

    خودم باید دقت می‌کردم تو انتخابم...


    Sina Moradi

  • نظرات [ ۲ ]
    • سینا مرادی
    • سه شنبه ۱۶ تیر ۹۴
    در این وبلاگ جملات و داستان‌های کوتاه، اشعار تاثیرگذار عاشقانه و فلسفی قرار می‌گیرد :-)
    اگه دنبال آموزش و اخبار کامپیوتر و تکنولوژی و ... هستین به سایت Samiantec.ir سر بزنید.
    آرشیو مطالب
    پیوندهای روزانه