جوانی چند روز قبل از عروسی آبله‌ی سختی گرفت و بستری شد …

نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبت‌هایش از درد چشم خود می‌نالید

بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند …

مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می‌رفت و از درد چشم می‌نالید.

موعد عروسی فرا رسید زن نگران صورت خود که آبله آن را از شکل انداخته بود و شوهر او هم کور شده بود !

مردم می‌گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد …

۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود …

همه تعجب کردند …

مرد گفت: من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم!


Sina Moradi