مجلس میهمانی بود.
پیرمرد از جایش برخاست تا به بیرون برود اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را برعکس بر زمین نهاد و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت.
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده؛ به همین دلیل با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفتند:
پس چرا عصایت را بر عکس گرفتهای؟
پیرمرد آرام و متین پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است؛ میخواهم فرش خانهتان خاکی نشود.
مواظب قضاوت هایمان باشیم.
رونوشت از @AjibJaleb7