اعدامـی لحظه ای مکث کرد و بـوسه ای بر طنــاب دار زد!
دادسـتان گفت: صبر کنید، آقــای زنـدانـی این چــــه کـــاریست!؟
زنــدانی خـــنده ای کــرد و گفت:
بیچـــاره طـــناب نــمیزاره زمـــین بیفتم
ولی آدم ها . . . ! بدجـــور زمــینــم زدن...
اعدامـی لحظه ای مکث کرد و بـوسه ای بر طنــاب دار زد!
دادسـتان گفت: صبر کنید، آقــای زنـدانـی این چــــه کـــاریست!؟
زنــدانی خـــنده ای کــرد و گفت:
بیچـــاره طـــناب نــمیزاره زمـــین بیفتم
ولی آدم ها . . . ! بدجـــور زمــینــم زدن...
به غسالخانه نبرید مرا...!
من از مرده شورها میترسم،
آنها عاشق من نیستند که نوازشم کنند،
میترسم کبود کنند تمام بدنم را...!
بگویید او خودش بیاید...،
بگویید خودش کفنم کند
رو به قبله نه!
رو به آغوشش...
بگویید موهایم را بریزد روی صورتم و ببندد چشمهایم را،
و لبانم...
نه نه...
نگذارید ببوسد لبانم را!
شنیده ام شگون ندارد...
بگویید بجای اذان و دعا نامش را
آنقدر تکرار کند در گوشم
تا بلکه این دم آخر ایمان بیاورم به خدا ...!
بگویید خودش خاک بریزد روی تنم و برود...
برود و برنگردد...
آخر وقتی هست دل مردن ندارم...!
همین...
تمام شدند حرفهایم...،
اگر نیامد،
فقط... فقط به او بگویید
همین خیابان ها و پنجره ها قاتل جانم شدند...
بگویید او بی تقصیر است
فقط کمی...
کمی نیامد...!
خداوندا امضا کن...
به یکتایی ات قسم،
کم آوردهام...
بازکن نامه را،
استعفاى من است از زمینت...
مبارک خودت باشد.
اینجا کسی مرا دوست ندارد...
علی ولی پور ملقب به علی بابا و متولد چهارم اسفند هزار و سیصد و هفتاد و یک، ساکن اسلامشهر و خانواده ی چهار نفره با دو فرزند
سال هشتاد و هشت موزیک رو به صورت مبتدی شروع کرد و بعد از مدتی با اولین قرار داد رسمی با کمپانی آی وی رکورد اولین آهنگ های خود به اسم یک حس بد، عقده یک و بخند رو بصورت رسمی منتشر کرده.
سال نود با بهزادپکس آشنا شده و بعد از مدتی همکاریشون رو شروع کردن و دو آهنگ تقاص و کی گفته حال من بده رو منتشر کردن .
بعد این دو ترک آهنگای بعدی خود به اسم یه حس بد ۲ و عقده ۲ و خاطره رو بیرون داد.
علی بابا مانند بهزاد پکس سبک آهنگ هایش بیش تر دیسلاو و غمگین هستند.
ویرایش: سینا مرادی بلاگ
منبع: تنها دات رزبلاگ
ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺴﯿﺮ را ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﺮﻭﯼ
میرسی به ﺩﻭ ﺭﺍﻫﯽ؛
ﯾﮏ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺧﺘﻢ میشود
ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺧﺘﻢ ﻣﻦ
مراقب من باش
از من فقط تو ماندهای
عشقم یک سیلی زد و گفت: تو بهم خیانت کردی!!!
گفتم: تو هم بکن...
چند ماهی گذشت...
سوار ماشین عروس دیدمش خیلی خوشگل شده بود...
با خنده اومد طرفمو گفت: دیدی منم تونستم...!!!
سیر دل نگاهش کردم گفتم مبارکه، اشک تو چشام جمع شده بود خندیدم و رفتم...
بعد یه ماه نمیدونم کی بهش گفته بود
تو بیمارستان بستری بودم
فهمید سرطان دارم...!!!
اومد ملاقاتمو و گفت: خیلی بی معرفتی...
چرا این کارو کردی؟!!!
بهش گفتم: من تو عروسیت خندیدم،
ولی تو توی ختمم گریه نکن...
گاهی دلیل کم محلی ها، نه گفتن ها و رها کردن ها شاید چیزی نباشد که تو فکر میکنی...
گاهی باید رفت در بینهایتِ عشق
تنها برای *"عشقت"*
مےگویند بعد از مـرگ
تنها قسمت چپ مغز است که تا هشت دقیقه زنده مےماند
و تمام گذشته ے خود را بصورت یک خواب مرور مےکند...
در آن لـحظه
†براے آخـرین بار†
به یادم خـواهے آمد...
شــــــــــک نکــــــــــن
کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی با تو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها ماندهام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود . . .
یه روز به من گفت: میخوام باهات دوست بشم!
آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام...
بهش لبخند زدم و گفتم:
آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام...
یه روز دیگه بهم گفت: میخوام تا ابد باهات بمونم،
آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام...
بهش لبخند زدم و گفتم:
آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام
به روز دیگه بهم گفت: میخوام برم یه جای دور
جایی که هیچ مزاحمی نباشه وقتی همه چیز حل شد تو هم بیا اونجا
آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام...
بهش لبخند زدم و گفتم:
آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام...
یه روز تو نامه برام نوشت:
من اینجا یه دوست پیدا کردم آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام
...
براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم:
آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام...
یه روز تو نامه برام نوشت :
من قرار با این دوستم تا ابد زندگی کنم آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام...
براش یه لبخند کشیدم زیرش نوشتم:
آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام...
حالا دیگه اون تنها نیست و از این بابت خوشحالم و چیزی که بیشتر از اون خوشحالم میکنه اینه که هنوز نمیدونه که من خیلی تنهام...
آخه میدونی؟ منم خیلی تنهام...
به جایی رسیدم
کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
با هیچ کســــــــــــــــــ
هــــــــــــــیچ حرفی
ندارمـــــــــــــــــــــــــــــــــ
پرسید من که رفتم سیگارت را ترک کردی؟
گفتم نه کبریت را ترک کردم!
سیگار را با سیگار روشن می کنم...