۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زشتی» ثبت شده است

بی دلیل هنوز عاشقت هستم

روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید: چرا مرا دوست داری؟ چرا عاشقم هستی؟

پسر گفت: نمی توانم دلیل خاصی را بگویم، اما از اعماق قلبم دوستت دارم.

دختر گفت: وقتی نمی تونی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی؟؟!!

پسر گفت: واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم.

دختر گفت: اثبات؟؟!! نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم... شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد اما تو نمی توانی این کار را بکنی!!!!

پسر گفت: خب… من تو رو دوست دارم چون زیبا هستی… چون صدای تو گیراست… چون جذاب و دوست داشتنی هستی… چون باملاحظه و بافکر هستی... چون به من توجه و محبت می کنی... تو را به خاطر لبخندت دوست دارم... به خاطر تمامی حرکاتت دوست دارم...

دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد. چند روز بعد دختر تصادف کرد و به کما رفت پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت، نامه بدین شرح بود: عزیز دلم!!! تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم... اکنون دیگر حرف نمی زنی پس نمیتوانم دوستت داشته باشم. دوستت دارم چون به من توجه و محبت میکنی... چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی نمی توانم دوستت داشته باشم. تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم... آیا اکنون می توانی بخندی؟ می توانی هیچ حرکتی بکنی؟ پس دوستت ندارم...

اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد در زمان هایی مثل الان هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم. آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دارد؟

نه... و من

              هنوز

                    دوستت دارم…

                          عاشقت هستم...


Sina Moradi

  • نظرات [ ۵ ]
    • سینا مرادی
    • دوشنبه ۲۲ تیر ۹۴

    شیطان بازنشست شد

    امروز ظهر شیطان را دیدم!

     

    نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمی‌داشت…

     

    گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده‌ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده‌اند…

     

    شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده‌ام. پیش از موعد!

     

    گفتم:… به راه عدل و انصاف بازگشته‌ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می‌زنی؟

     

    گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسان‌ها، آن‌چه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام می‌دادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام می‌دهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟

     

    شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن،

     

    نمی دانستم که نسل او

    در زشتی و دروغ و خیانت،

    تا کجا می تواند فرا رود،

    و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم

    و

    می گفتم که: همانا تو خود پدر منی...



    Sina Moradi

  • نظرات [ ۴ ]
    • سینا مرادی
    • سه شنبه ۱۶ تیر ۹۴
    در این وبلاگ جملات و داستان‌های کوتاه، اشعار تاثیرگذار عاشقانه و فلسفی قرار می‌گیرد :-)
    اگه دنبال آموزش و اخبار کامپیوتر و تکنولوژی و ... هستین به سایت Samiantec.ir سر بزنید.
    آرشیو مطالب
    پیوندهای روزانه