مات چشمان تواَم، اما دلم درگیر نیست
از تو ای یوسف دلم سیر است و چشمم سیر نیست

این شکاف پشت پیراهن شهادت می‌دهد
هیچ‌کس در ماجرای عشق بی‌تقصیر نیست

از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی «رفیق»
آنچه در تعریف ما گفتی کم از تحقیر نیست

هر زمانی روبروی آینه رفتی بدان
در پریشان‌بودنت این آه بی‌تأثیر نیست

قلب من با یک تپش برگشت، گاهی ممکن است
آن‌قدرها هم که می‌گویند گاهی دیر نیست!



   منبع: @AdabSar